قصه صوتي کودکانه گويي قديمي ترين شکل ادبيات است. در روزگاران کهن ,تاريخ , سنت ها , مذهب , آداب, قهرماني ها و در واقع غرور قومي به وسيله ي قصه گوها از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي شد.


قصه گو از گذشته ها , ماجراهاي  قهرمانان و از پستي هاي  دشمن  قصه ها داشت. از خدايان و اهريمنان,از نيروهاي ماوراي طبيعت و جادويي سخن مي گفت.قصه گو در بافت اين گونه جامعه هاي ابتدايي,همواره شخصي مرکز توجه بوده است.


در روزگاران کهن قصه گو نه تنها به آموزش , آداب و قوانين فرهنگ جامعه ي خود مي پرداخت بلکه مردم را سرگرم نيز مي کرد.با قصه هايش چنان تور سحر آميزي مي بافت که,  هنوز هم اگر


از آنها براي سرگرمي استفاده شود,مي تواند تخيل شنونده را در دام خود بيندازد.


اين گونه قصه هاي قومي که هزاران قصه را تشکيل داده بود,آن زمان که به صورت شفاهي جريان داشت همواره در تغيير بود. هر قصه گو  دخل و تصرفي در قصه ها مي کرد و در ساخت آن اثري از خود به جا مي گذاشت و هنگام دريافت قصه از منابع ديگر نيز انتظار چنين تغييراتي را داشت.


با گذشت زمان قصه گوها  و  قصه ها کم کمک نوعي شخصيت ملي يافتند. بسياري از  قصه هاي قومي کهن يا داستان هايي که از هر نظر براي گفتن مناسب بوده است, به وسيله ي شرکت هاي توليد فيلم و صفحه  به کمک هنرمندان حرفه اي و با بهره گيري از يک ارکستر کامل و  همراهي


موثر کارشناسان ضبط شده است.


نتيجه ي اين کار اغلب بسيار درخشان و محصول آن برنامه هايي است که ارزش ديدن يا شنيدن دارد.اما مشکل اينجاست که اين برنامه ها فقط نوعي برنامه ي توليدي است و جانشين واقعي


قصه گو به شمار نمي آيد.در اين گونه برنامه ها جوهر و نکات اصلي قصه گويي يعني پيوندي


که در زمان و مکاني معين ميان قصه گو و شنوندگانش به وجود مي آيد از دست مي رود.


قصه گويي خوب که بر اساس رابطه ي ميان قصه گو و شنوندگانش جريان داشته باشد يک


تجربه ي ازشمند خلاق و شخصي است.تجربه اي است که لحظه اي پيش مي آيد, مي درخشد و سپس از ميان مي رود.


زمان قصه گويي زمان يک آفرينش دوجانبه است.قصه گو و شنونده با هم دست به خلق جهاني مي زنند که بر اساس زماني کلمه ها وتخيل شگفت انگيز بنا شده است و تقريبا پنهاني و شخصي 


قصه گويي نمي تواند در سطح وسيع تجارتي توليد شود و همچنان چاشني جادويي خود را حفظ کند.


در جهان پيشرفته ي امروز هنر قديمي قصه گو جاي باارزشي دارد.جاي مخصوصي که نمي توان آن را با بدل قابل پذيرشي, پر کرد. هرچند هم که صيقل يافته و خوب باشد.


قصه گويي در کشور ماسابقه اي بس ديرينه و قديمي دارد اما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستان ها و افسانه هاي زيبا و آموزنده,اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسايل


آموزشي کودکان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز درخانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال کرده, از سختي و خشکي دروس و نمره رنج مي برند.


و به اين ترتيب بيشتر اوليا و مربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت که پرورش انسان هاي خلاق,مبتکر و کارآمد است باز مي مانند.


 


 


 


 


 


 


 


 


 


"اولين گام" براي کسب مهارت مطلوب در قصه گويي,يافتن داستان مناسب است.اگر داستاني به قصه گويي تعلق نداشته باشد,بازسازي داستان به هنگام قصه گويي چيزي بيش يک از اجراي


نمايشي نخواهد شد.


مسئله ي انتخاب کردن قصه, با توجه به  انبوه موادي که در اختيار قصه گو است,به ويژه براي قصه گو هاي تازه کار و مبتدي مشکلي اساسي است,حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند.


قصه گو , قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازد که با شخصيت خاص و سبک او متناسب ويژگي هاي شخصيت و سبک گويش خود را ارزيابي کند,قصه گوي تازه کار, ابتدا بايد سعي کند ويژگي هاي شخصيت و سبک گويش خود را ارزيابي کند. سپس از خودش بپرسد:چه نوع داستان هايي


را مي توانم موثر و خوب بيان کنم؟چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ کنم تا هردو


بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار کنيم؟                                                                                


"دومين گام" ,آماده سازي داستان است که براي پيشرفت و فن کار,اين موضوع گامي ضروري به شمار مي آيد.آماده سازي دقيق يک داستان مناسب , با توجه به ساختمان,کلمه هاي کليدي ,انديشه و حالت,براي شيوه کار جنبه هاي زيربنايي دارد.


"سومين گام",وقتي داستان انتخاب و براي گفتن آماده شد تنها کار مهم انتقال داستان به شنونده, به شيوه اي خواهد بود که سبب آفرينش دو جانبه شود.


قصه گو بايد به خاطر داشته باشد که کار او از بر کردن يا از رو خواندن نيست,بلکه کار او قصه گفتن است.از بر کردن قصه اغلب نخستين مانعي است که راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يک قصه گويي موفق را سد ميکند.


قاعده ي درست اين است که هرگز نبايد داستاني را (براي گفتن) به خاطر سپرد,بلکه با توجه به ساختمان قصه, به خاطر سپردن طرح آن کافي است.


قصه گو براي ساختن جهان خيال انگيز خويش,فقط خودش و استفاده ي موثر از کلمه ها را در اختيار دارد. در آفرينش سحرآميز خود نه از صحنه آرايي بهره مي گيرد نه از تصوير و موسيقي


و چراغ هاي رنگي. او براي ارايه ي واژگاني قوي که در ذهن,تصوير ساز باشد فقط به صداي


موثر و رسا و گفتار روشن خود متکي است.


قصه گو بايد از صداي خود به عنوان وسيله اي براي زمزمه و فرياد و براي ابراز, هيجان,ترس شادي و افسردگي و آنگونه که داستان ايجاب مي کند,بهره گيرد.


"چهارمين گام",صدا و کلمه هايي که داستان به وسيله ي آنها به شنونده منتقل مي شود , در روش قصه گويي عاملي مهم است. عاملي که بايد به طور دائم روي آن کار کرد و آن را صيقل داد.


يک قصه گوي خوب,بر کلمات تسلط کامل دارد و از ارزش آنها و اينکه چگونه مي توان روي شنونده اثر بگذارد باخبر است.


او به ارزش قرار گرفتن صفت ها و قيد ها توجه دارد و از نيروي ايهام ,به هنگام گزينش کلمه هاي خود آگاه است.


قصه گو ميداند که به هنگام گفتن داستان مي تواند با کلمه ها حس لمس کردن,چشيدن و بوييدن را منتقل کند.او همچنين مي داند که مي تواند با کلمه ها رنگ, جنس و حتي آدما را چنان توصيف


کند که شنوندگانش را به دنياي خيال بکشاند.


"پنجمين گام",بدن بويژه ي چهره ي قصه گو است , چهره ي  قصه گوي خوب کمک بسيار موثري به شنونده مي کند.شنونده ضمن اينکه به کلمه هايي که به تصاوير داستان جان مي بخشد توجه دارد,در تمام مدت به قصه گو نيز چشم مي دوزد.


چهره ي قصه گو اغلب آيينه ي آن قصه است و آن چه را شنونده مي شنود تقويت مي کند.


قصه گوي خوب بايد چهره اي قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند,ترس و بيم ساير عواطف را نشان دهد و بر تاثير قصه گويي بيفزايد.


حرکت هاي چهره بايد منطبق بر حالت داستان باشد وهرگز نبايد به کارکاتور تبديل شود مگر انکه داستان اينطور ايجاب کند.


حرکت ها بايد طبيعي باشد نه برنامه ريزي شده.به جاي اين(اداها و حالت هاي کليشه اي) و تمرين شده که معمولا در مدارس قديمي فن بيان آموخته مي شد بايد حرکت ها خودانگيخته باشد تا بر تاثير قصه اضافه کند.


در يک قصه گويي موفق ,چهره چيزي جز يک متغيير نيست و نبايد بيش از ساير جنبه هاي اين هنر به آن توجه و بها داد.


"ششمين گام",چشمهاي قصه گو است که نقطه ي تمرکز به شمار آيد زيرا شنوندگان براي کشف نشانه ها,احساس حالت هاي عاطفي و اطمينان از صداقت قصه گو در تمام مدت قصه گويي به آن چشم مي دوزند.


قصه گو نيز با شنوندگانش رابطه اي چشم در چشم دارد.اين نگاه اوست که به گونه اي انتزاعي شنوندگانش را به قصه متصل مي کند و به آنها مي گويد که اين داستان فقط براي آن هاست.


قصه گوي ماهر در طول قصه با گرداندن نگاهش از فردي به فرد ديگر,با شنوندگانش روابط مستقيم چشم در چشم برقرار مي کند.در مواردي مثل اوج داستان,قصه گو چشم هاي خود را


روي يک شنونده يا روي يک گروه از شنوندگان متمرکز مي کند, درست مثل اينکه اين بخش


به خصوص فقط به اين گروه تعلق دارد. اين شيوه اغلب سبب تاکيد بيشتري بر ان قسمت


 مي شود و اثر عاطفي ان را برجسته تر ميکند. والبته قصه گو فقط گاه گاهي از اين شيوه استفاده


,زيرا توجه بيش از اندازه به بخشي از شنوندگان مي تواند عاملي براي بي نظمي باشد.


قصه گو گاه گاهي مي تواند در حالي که تاثير خود را همچنان حفظ کند چشم از چشم شنوندگان برگيبرد و نگاه خود را و راي آن ها را, به کوهي خيالي يا قلعه اي که در داستان توصيف مي کند


بدوزد.او مي تواند با شنوندگانش رابطه ي مستقيم چشم در چشم برقرار نکند و نگاه خود را به طور موثري به صحنه هاي خيالي و جزييات رنگارنگ متوجه سازد. اين عمل اغلب سبب مي شود


که تماشاگران براي درک کردن صحنه هايي که قصه گو توصيف مي کند نگاه او را دنبال کنند.


"هفتمين گام" دست هاي قصه گو است ,دست هاي يک قصه گوي خوب شگفت انگيز است.در حرکت هاي دست,تاکيد,پويش, پرسش و خواهش,آفريننده ي بخش بزرگي از نيروي سحرآميز


قصه گويي است.


هر گونه  بحثي درباره ي فنون  استفاده از دست ها بخش اساسي  شيوه ي  يک قصه گوي موفق است .اغلب استفاده موثر از دست ها به هنر گوينده يک بعد اضافه مي بخشد.


حرکت ها و نمايش هاي دست سبب مي شود که شنونده بهتر بتواند جنبه هايي مانند اندازه,فاصله


,بافت و وزن را درک کند.           


                                 


 


 


 


 


 


 


 

اثربخشي قصه گويي بر مهارت هاي اجتماعي کودکان

قصه گويي

10 مزيت قصه گويي براي کودکان؛ نکات مهمي که بايد بدانيد

کتاب قصه کودکان، چگونه بايد باشد؟

تاثير قصه ها بر ذهن کودکان

قصه صوتي کودکانه و تاثير آن بر کودکان

قصه ,  ,مي ,گو ,ي ,ها ,    ,قصه گو ,قصه گويي ,خود را ,مي کند

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همسفران آقا ماجراهای من و خودم! keyvandelta تناسلی موسسه آموزش عالی چاوش جوانی صورت ابزاآلات صنعتی سیارک32 رفتن رسیدن است! نمای سنگ